میا گاث در فیلم «ایکس» همزمان نقش قربانی و تبهکار داستان را ایفا میکرد؛ ایدهی هوشمندانهای که سببِ تقویتِ رابطهی مکسین و پرل به عنوانِ همتای متضاد یکدیگر شده بود؛ یک دختر جویاینام در صنعتِ فیلمهای بزرگسالانه دربرابر یک قاتلِ روانی که سبک زندگیِ مکسین و دوستانش امیال و تروماهای سرکوبشدهاش را نبشقبر میکرد. برخلافِ اکثر تبهکاران اسلشر که صرفا میکُشند تا کُشته باشند، تنفرِ پرل از دارودستهی مکسین شخصی بود: این جوانان نمایندهی تمام رویاهایی که پرل از دستیابی به آنها شکست خورده بود و تمام سرخوردگیهایی که برایش باقیمانده بود، بودند. پس او به مجازات کردنِ دارودستهی مکسین که گناهان و سادهلوحیِ جوانیِ خودش را در آنها میدید به عنوانِ وسیلهای برای توبه کردن نگاه میکرد. اکنون به لطفِ «پرل» که نقش پیشدرآمدِ «ایکس» را ایفا میکند، تای وِست و گاث این فرصت را پیدا کردند تا تبهکارِ فیلم اول را بهشکلی عمیقتر مورد مطالعه قرار بدهند.
اگر «ایکس» بافتِ چرک و کثیفِ یک بیمووی از دههی هفتاد را به ارث بُرده بود، «پرل» تداعیگرِ رنگهای باطراوت اما غیرطبیعیِ دوربینهای رنگی دههی ۲۰ و ۳۰ است که میتوانستند همهچیز را همچون یک فانتزی جلوه بدهند؛ حتی کابوسی مثل زندگیِ پرل را. در همین حین چیزی که همچنان دستنخورده باقی مانده، نقشآفرینی نفسگیرِ گاث است که دوباره خودش را به عنوان یکی از کمبهادادهشدهترین بازیگرانِ دورانِ خودش ثابت میکند.