نگاهی به قاتلان ماه کامل ساخته مارتین اسکورسیزی

مارتین اسکورسیزی حق بزرگی به گردن سینما و سینما دوستان دارد. به هیچ وجه نمی‌توان آثاری همچون راننده تاکسی، گاو خشمگین، رفقای خوب، کازینو و جداافتادگان و… را از یاد برد. قطعا نمی‌توان فعالیت‌های حمایتی او و موسسه‌اش برای احیای فیلم‌های کلاسیک تاریخ سینما و ترمیم و انتشار مجدد آن‌ها را نادیده گرفت. اصلا نمی‌توان عشق همیشگی او به سینما و نگرانی‌اش بابت از میان رفتن میراث سینمای جهان را قدردان نبود. اما همزمان باید اعتراف کرد که قاتلان ماه کامل اثری به شدت حوصله‌سر‌بر، کهنه و نخ‌نما، دور از زمان و زمانه خودش (از نظر کیفیت روایی)، بیانه‌محور و اسکارپسند است
مارتین اسکورسیزی در قاتلان ماه کامل دست روی یک مضمون بسیار مهم و اصیلی گذاشته است. ماجرای استثمار و غارت منابع و ملت‌ها و قومیت‌ها. ماجرای فیلم مشخصا به غارت و چپاول ثروت و دارایی و سرزمین‌های سرخپوستان آمریکا توسط سفیدپوستان طماع و سرمایه‌پرست است. الگوی اولیه داستان هم شباهت بسیاری به سایر آثار گنگستری اسکورسیزی دارد. یک پدرخوانده و یک نوچه و دار و دسته‌شان در حال انجام فعالیت‌های خشن و مرگبار و غیر قانونی‌شان هستند و در این بین قتل‌های بسیار و بزه‌های فراوان رقم می‌خورد. انسانیت در میان این دار و دسته مرده است و تنها رگه‌هایی از انسانیت در یک بزنگاه فعال می‌شود و همان به پاشنه آشیل امنیت سفت و سخت دار و دسته بزهکار بدل می‌شود و سلطنت رو به زوال می‌رود. این الگو را در رفقای خوب، کازینو، مرد ایرلندی، جدا افتادگان و… شاهدیم. اما نکته محوری در مورد قاتلان ماه کامل کجاست؟ نکته آنجاست که مخاطب از همان ابتدای کار در جایگاه دانای مسلط به کل ماجرا قرار دارد و از همه دسیسه‌ها و رخدادها با خبر است. مخاطب هم از تفکرات حاکم بر گروه تبهکار به رهبری شاه (رابرت دنیرو) با خبر است و هم از آلام و دردهای سرخپوستان بومی منطقه نفت خیز و ثروتمند فیلم. پس گره ماجرا کجاست؟ بر هم ریختن نظم موجود چگونه رقم می‌خورد؟ چه هدفی در کار است و چه مانعی در مسیر این هدف؟ آیا بناست معمایی حل شود؟ خب معما از ابتدا حل شده است. نیروی خیر و نیروی شر معرفی شده‌اند و دستشان رو شده است.