خیابان‌ های پایین شهر

محله «ایتالیای کوچکِ» نیویورک، سال 1973. چهار جوان آرزوی موفقیت در کسب و کار یا تبهکاری را در سر می‌پرورانند. «تونی» (پرووال) که از همه بزرگ‌تر است کافه‌ای را در محله می‌گرداند؛ «مایک» (رومانوس) دوست دارد نوجوانان محله بروکلین را سر کیسه کند، «جانی بوی» (دنیرو) عادت دارند صندوق‌های پست را از بین ببرد و از نزول‌خوارها پول بگیرد بدون اینکه قصد پرداخت آن را داشته باشد و «چارلی» (کایتل) که برادرزاده رئیس مافیای منطقه «دانووا» است، فقط می‌خواهد رستوران داشته باشد.

او بین زندگی خیابانی و زندگی‌ای که عمویش به او پیشنهاد می‌کند سرگردان است. همچنین عمیقاً مذهبی است و دنبال راهی برای جبران گناهانی که مرتکب می‌شود می‌گردد. به همین خاطر می‌کوشد «جانی بوی» بی‌پروا را نجات دهد و با خواهر صرعی او، «ترزا» (رابینسن) مهربان باشد…

فیلم راهگشای کارنامه اسکورسیزی و نخستتین اثری است که به راستی سبک نوین او را معرفی می‌کند. کاربرد گسترده دوربین روی دست و حرکت‌های پیچیده‌اش، ترکیب درهم تنیده موسیقی با زندگی و حس و حال شخصیت‌ها، نوعی واقع‌گرائی خشن و بی‌سابقه، بازی‌های خیره کننده و پُرجلوه، شور و هیجان کارگردانی و سرانجام رویکردی بدیع به زندگی خیابانی و فضاهای شهری که تأثیری انکارناپذیر بر سینمای آمریکای پس از خود داشته است.

شخصیت‌هائی پیچیده با انگیزه‌های متلاطم – از جمله دغدغه‌های مذهبی – از اینجا در کارنامه اسورسیزی نقش ثابتی می‌یابند (نمونه کاملش شخصیت «چارلی» است). همین‌طور که عشق به سینما (چه شخصیت‌ها آگاهانه بدان اقرار کنند و چه کارگردان سینمادوست در شیوه پرداخت نمایشی و پُرادای آنان نشان دهد). اسکورسیزی در اینجا خود را در قلب تب و تابی که خلق کرده، جای می‌دهد و از گرایش‌های خطرناک و مهارناپذیر قهرمانانش فاصله نمی‌گیرد (چیزی که صحنه‌هائی مثل دعوای طولانی در سالن بیلیارد را متمایز می‌سازد). فاصله‌ای که در فیلم‌های بعدی او در این محیط اتخاذ می‌شود.